پاچه خاری( یا خواری ) شعرطنز
این فلانی از جوانی پاچه خاری کرده است
سال ها در زندگانی پاچه خاری کرده است
در همان آغاز استخدام ، یعنی سال شصت
مدتی در بایگانی پاچه خاری کرده است
بعد از آن هم در پی ِ میزی از آن با حال ها
یا که پستی آن چنانی پاچه خاری کرده است
چون که او نسبت به این کارش تعهد داشته
غالبا با جان فشانی پاچه خاری کرده است
بار ها با برجک و زیرآب جمعی را زدن
آشکارا یا نهانی پاچه خاری کرده است
تا خودش را در دل مافوق هایش جا کند
سال ها با دلستانی پاچه خاری کرده است
گاه گاهی مثل دیگر پاچه خاران با دودست
گاه گاهی هم زبانی پاچه خاری کرده است
از تملق یا تظاهر نردبانی ساخته
یا به شکلی نردبانی پاچه خاری کرده است
چون توان فکری اش در حد استاندارد نیست
طفلکی از ناتوانی پاچه خاری کرده است
یا که چون در چنته اش چیزی ندارد، لاجرم
در گریز از خرچرانی ، پاچه خاری کرده است
یک سری هرچند با زحمت به جایی می رسند
این یکی، یعنی فلانی پاچه خاری کرده است
سراینده : مصطفی مشایخی
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: اشعارطنزاشعارشعر